بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 4
کفشهایم را به پا کردم
به راه افتادم
هر جا که رفتم نام تو بود....هر جا که نام تو بود عشق بود، نور بود، برکت بود...
همه از عشق تو میگفتند،از بزرگواریت،از مهربانیت
نوری در دل همه بود، و آن نور امید بود، امید نگاه تو به آنها
اما در لابلای همه این زیباییها غمی بزرگ موج میزد
این چه غمی بود؟! برای ندیدن تو بود؟ یا بخاطر مظلومیتت؟ یا....؟
نمیدانم فقط حالم دست خودم نبود،همینطور که میرفتم و میدیدم و میشنیدم از همه این احوال پر میشدمدلم از غم لبریز بود و چشمم از اشک
چیزی که فهمیدم این بود: عداوت و خیانت و حقارت وشقاوت و در مقابل عدالت و امانت و عظمت و سعادت
که که آن برای دنیا بود و این برای خدا وَ ما عِندَاللهِ خَیرٌ لِلأبرار
که آنان در پست ترین درکاتند وَ لا یُجَزونَ إلّا بما کانُوا یَعمَلون و اینان در عالیترین درجات أحسَنَ اّلذی کانوا یَعمَلون
آنان رفتند و اینان ماندندهمان جاءَ الحَقُّ وَ زَحَقَ الباطِل
آنان نمیفهمیدند که ظلم و نامردی عاقبت ندارد و کانُوا قَومًا بُورًا آری همین است که خداوند فرمود: فَإنّها لا تَعمَی الأبصارُ وَلکِن تَعمَی القُلوبُ اَّلتّی فی الصُّدورِ ولی اینان عمق معنای وَ العاقِبَة لِلمتَقین را درک کردند
خدای من این همه معرفت در مقابل این مه جهل!!؟
اینست که آنان منفورند واینان محبوب. و تنها کسی میتواند این همه عاشق داشته باشد که تو معشوق او باشی
تنها کسی میتواند دست و سر و جان و فرزند وخانواده و همهم زندگی اش را خاضعانه فدا مند که تو دلش را پر کرده باشی
هان! خدای من! این همهن مَا رَأیتُ إلّا جَمیلاً ست که میگفتند!
خوش بحا آنها که معنای واقعی زیبایی وعشق را فهمیدند، اولئک هُمُ المُفلِحون اند.
بیایید از خدا بخواهیم توفیق این ادراک را به ما نیز عطا کند تا شک نکنیم تا پیرو امام زمانمان باشیم وَنَطمَعُ أن یُدخِلَنا رَبُنا مََعَ الَقومِ الصّالِحین.
خودش گفت که لَا تَقنَطوا مِن رَحمةِ اللهِ إنّ اللهَ یَغفِرُ الذّنوبَ جَمیعاً.
وَمَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا ؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
اشتراک